شبــــانه ::
سه شنبه 86/9/6 ساعت 11:33 عصر
شب فرو می افتاد .
به درون آمدم و پنجره ها را بستم .
باد با شاخه در آویخته بود .
من ، در این خانه ی تنها ، ، ، تنها .
غم عالم به دلم ریخته بود .
ناگهان حس کردم ،
که کسی ،
آنجا ، بیرون ، در باغ ،
در پس پنجره ام ... می گرید ،
صبحگاهان ،
شبنم
می چکید از گل سیب .
هوشنگ ابتهاج
نوشته های دیگران()